۱۳۸۸ شهریور ۲۱, شنبه

fall ing

لعنت به اين هواي سرد ...
لعنت به اين نگاه كذب ...
مي دانم، هرچه مي گفتم خودت را به آن راه مي زدي و آنقدر به آن راه مي زدي كه راهمان جدا مي شد .
گاهي شك مي كننم كه حرف هايم را مي شنيدي !
و آنقدر كوتاه آمدم و كوتاه آمدم كه كوتوله شدم .
گاهي شك مي كنم كه اصلا مرا مي ديدي !
چه فايده از اين عذابي كه مي كشيم .
من از پاييز متنفرم همانقدر كه تو را دوست دارم .
من از سرما متنفرم همانقدر كه پاييز پر از رنگ هاي گرم است .
مي دانم همه چيز از پاييز لعنتي شروع مي شود ...
پ ن : اميدوارم شما مثل من افسردگي فصلي و آب و هوايي نداشته باشيد .

۱۲ نظر:

  1. سلام .نحوه برنج درست کردن برای یک نفر: برنج رو 6 7 ساعت زودتر
    آب میکنیم مقدار برنج یک استکان به همراه دو قاشق غذا خوری نمک
    بعد در قابلمه آب میریزیم میگذاریم تا بجوشد بعد برنج را میریزیم در آب در حال جوش تا بجوشد.زمانی که برنج نرم شد به صافی میریزیم.قابلمه رو را روغن ریخته نان میگذاریم وبعد برنج رو ریخته ودر قابلمه رو گذاشته25تا 30دقیقه صبر میکنیم تا دم بکشد .حالا برنج شما آماده است. نوش جان.
    همون ناشناس

    پاسخحذف
  2. چقدر قشنگ نوشتی . در مورد پاییز یه چیزی بهت گفته بودم ، یادته؟

    پاسخحذف
  3. من عاشق پاییزم... همیشه می گذرونم زندگی رو به امید پاییز

    پاسخحذف
  4. علي جان ممنونم. آره يادمه ولي دنبال اصل جمله ات بودم يادم نيومد. تو archive هم گشتم پيدا نكردم. اگه مي شه دوباره برام بفرست

    پاسخحذف
  5. سلام چكاوك عزيز

    هم پاييز
    و هم هر فصل ديگه
    مهربوني داره

    بايد جور ديگه نگاه كرد

    در پناه خدا

    پاسخحذف
  6. سرما به من هم حس تنفر می دهد حس تنها بودن فراموش شدن دلم گرمای مرداد را می خواهد.غروبهای غم انگیز پاییز غم هایم را چند برابر می کنند
    گرچه پاییز فصل من است اما گویی پاییز امسال جور دیگری می آید...

    پاسخحذف
  7. حتی به این که مرا میشناسی و میدیدی هم شک میکنم چه رسد به شنیدنم !!!

    پاسخحذف
  8. هووم من دارم توی زمستون بیشتر خب.. سرما که میاد انگار میخوان جونم رو بگیرن

    پاسخحذف
  9. تو خجالت نمي كشسي تو اين سن نمي توني برنج درست كني؟
    مي ترشي تو خونه مي موني ها0

    پاسخحذف
  10. سلام...
    ممنون که با نوع جدیدافسردگی آشنا کردی

    پاسخحذف
  11. اين قاصدک ها

    نه قاصد بارانند و نه . . .

    فقط دور می خورند

    در حوالی کفش ها و چشم ها

    آن وقت که تو رفته بودی

    قاصدک ها آمدند

    _ كه آمده باشند_

    اينجا دیگر نه باران است و نه خورشید

    اینجا فقط دو کفش و دو چشم

    پاسخحذف
  12. وای چرا من دارم به شدت هر چی به زمستون نزدیک میشیم من حالم گرفته میشه

    پاسخحذف