من اينجا ايستاده ام، همه چيز با سرعت نور از ذهنم مي گذرد و فكم از ترس مي لرزد .
دختركي روي دستانم دارم، هم سن و سال خودم است، صورتش غرق خون، از بيني و دهانش هم خون مي آيد .
مغزم قفل شده و دستانم مي لرزد .
روبرويم 3 اتومبيل اسقاط شده دود مي كند و هنوز صداي برخورد وحشتناك در گوشم سوت مي كشد .
...
ايستادم كنار خيابان براي تاكسي، در تاكسي را باز كردم، صداي ترمز شديد، pk كه با شدت به تاكسي بر خورد و خورده شيشه ها كه به صورتم پاشيد .
اتومبيل سومي كه از راه رسيد انگار دستي مرا عقب كشيد !
راننده تاكسي با راننده pk دعوا مي كند، پسرك هم سن و سال خودم مي زند، كمربند ايمني داشته !!!
با بهت به دختر روبرويم نگاه مي كنم و نا خودآگاه به طرفش مي روم .
يكي را ننده پرايد را بيرون مي كشد ... بوي سوختني مي آيد و آب و روغن روان شده .
اگر من در حال سوار شدن به تاكسي بودم، اگر عقب نمي رفتم ...
در pk را باز مي كنم و به زور بلندش مي كنم و بيرون مي كشم .
نمي دانم مرده يا زنده، نمي دانم چه بايد بكنم، تمام تنم يخ كرده، دستانم پر خون شده ...
شايد تقصير من بود ... اگر آنجا نمي ايستادم ...
جمعيت دور ما جمع مي شوند ...
دختركي روي دستانم دارم، هم سن و سال خودم است، صورتش غرق خون، از بيني و دهانش هم خون مي آيد .
مغزم قفل شده و دستانم مي لرزد .
روبرويم 3 اتومبيل اسقاط شده دود مي كند و هنوز صداي برخورد وحشتناك در گوشم سوت مي كشد .
...
ايستادم كنار خيابان براي تاكسي، در تاكسي را باز كردم، صداي ترمز شديد، pk كه با شدت به تاكسي بر خورد و خورده شيشه ها كه به صورتم پاشيد .
اتومبيل سومي كه از راه رسيد انگار دستي مرا عقب كشيد !
راننده تاكسي با راننده pk دعوا مي كند، پسرك هم سن و سال خودم مي زند، كمربند ايمني داشته !!!
با بهت به دختر روبرويم نگاه مي كنم و نا خودآگاه به طرفش مي روم .
يكي را ننده پرايد را بيرون مي كشد ... بوي سوختني مي آيد و آب و روغن روان شده .
اگر من در حال سوار شدن به تاكسي بودم، اگر عقب نمي رفتم ...
در pk را باز مي كنم و به زور بلندش مي كنم و بيرون مي كشم .
نمي دانم مرده يا زنده، نمي دانم چه بايد بكنم، تمام تنم يخ كرده، دستانم پر خون شده ...
شايد تقصير من بود ... اگر آنجا نمي ايستادم ...
جمعيت دور ما جمع مي شوند ...
چه وحشتناک ....
پاسخحذفآدم توی اون لحظه سر جاش خشک میشه و نمیدونه چی کار میتونه بکنه ...
خودش یه جورایی میره توی خلسه
بنده هم شما رو لینک کردم با افتخار .
wow.جدی بود؟یعنی واقعی بود؟
پاسخحذفکلی خطر,کلی هیجان.ترسیدی؟ از چی؟
خدا قسمت هیچکس نکنه.
پاسخحذفajab hadeseye talkhi
پاسخحذفman tarjih midam aslan ba in sahne ha ru be ru nasham
delam vaqean atish migire
سلام.ظاهرا خدا خيلي رحم كرده. اينجور اتفاقها بدجور ذهن آدم رو درگير ميكنه.اميدوارم هميشه سلامت باشيد.
پاسخحذفhamishe paye yek zan dar miyam ast
پاسخحذفmanzuram be shoma nabud; manzuram be dukhtare tu pk bud
z یکی از معدود خواننده های وبلاگم بود که مدتیه نیستش و دلم براش تنگ شده,همین!
پاسخحذفoh oh
پاسخحذفche khatari
bazi etefagha ye hoshdare kuchuluye
ma ziad hoshdar mibinim vali yekamesho mifahmim
bazi vaghta ham hoshdaro mishnavimo behesh bi tavajohi mikonim
esrar kardan be boodan bedune inke kasi az budanemun khoshhal beshe ham kheili bade.
آمدیم اینجا ، نبودید .
پاسخحذفmanmun az tozihet drago. man tarsidam chon ye adame khuni ru dastam bud
پاسخحذفali agha man ke hastam v taze up kardam
taghriban taze
va shoma agha vahid; khoshbakhtane in hoshdare kheili khubi baraye man bud va didam be tore vasi avaz shod
dar morede hame chiz va hame kas
اگه نظر نمی ذارم فکر نکن که وبتو نمی خونم ، روزی یکبار میام اینجا .
پاسخحذف