۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۳, چهارشنبه

بابا

بابا كه رفت ابرها آمدند، و من هي دلم شور زد، هي دلواپسي گرفتم، كه نكند اين باران ها غافلگيرش كند و نكند در معابر آبگير باشد و نكند خدا حواسش از او پرت شود و من هي تند تند دعا مي كنم تا خدا تند تند ياد بابا بيفتد.
نمي گويم بهترين باباي دنياست، او بهترين آدم دنياست، نه ،از آدم ها خيلي بهتر است!
پر از احساسات خوب است، بدون هيچ بدي، هميشه كلي كار مي كند براي خوشحال كردن ما .
باباي من بلد است هندي برقصد، روسري سر كند، استاد بابا كرم است و خوشمزه ترين غذا ها را مي پزد !
باباي من جواب همه ي سوالات را مي داند و هر كاري را مي تواند انجام دهد.
نقاشي مي كشد، شعر مي گويد، وقتي عصباني مي شود حرف نمي زند و جزء معدود مذكرهايي ست كه عقلش در كمرش نيست !!!
در جواني اش هم كلي براي خودش برد پيت و شوماخر بوده!
بابا را بيشتر از هر كسي دوست دارم ... كاش مجرد بود !!!!

۳ نظر:

  1. salam saeed agha;mamnun az nazaretun;vali chon khodetun khaste budid nazashtamesh ro weblog;man dige az masenger estefade nemikonam;vaghtesham nadaram;karam dashtid comment bezarid
    tanx

    پاسخحذف
  2. سلام عزیزم. عالیه. بهت حسودیم شد. قدرش رو بدون که داشتنش یه نعمت بزرگیه.

    پاسخحذف