۱۳۸۸ تیر ۸, دوشنبه

بي ارزش


زندگي ام را مي فروشم، نه، مجاني ميدهم، به حراج گذاشته ام، خريداري نيست؟
از اين تكراري ها خسته شدهام، از اين فشار لعنتي روحي و غرورهاي نكبتي تبليغاتي ...
تو را به خدا بياييد زندگي ام را ببريد .
من كه جرات ندارم كنار بگذارمش، مي ترسم .
كه با اين ترس لعنتي شده ام بي عرضه ترين دختر دنيا، بي خاصيت ترين، بي فايده ترين ... ودلم پر كينه ...
دلم مي خواهد همه چيز را به آتش بكشم .
تيغكم ... كاش به جاي سربند انگشتانم توانايي بيست سانت پايين تر زدن را داشتي ...
به درك، مي روم به جهنم، چه بهتر، آنجا كه ديگر همه چيز آتش گرفته، خودم هم آتش ميگيرم .
به عكسي نگاه ميكنم، كسي گريه مي كند، نزديك تر كه مي روم آينه است .
و سرم را كه خم مي كنم، كاسه ي دست شويي پر خون شده .
من رگم را مي زنم، شايد هم شاهرگم ...
شب ... " شبي از شب ها " ...

۱۰ نظر:

  1. بابا من خودم ته خودکشیو این حرفام. ولی هم جراتشو ندارم و هم اینکه اطمینان ندارم که بهترین راه باشه... خلاصه بهتره که وقتتو مث من یه جورایی پرکنی. کتاب، فیلم، رفقا و اینا... می دونی که چی می گم؟ اینکارا رو نکن با خودت زیادم به این زندگیه گه فکر نکن...
    یه ذره COLDPLAY گوش کن ببین زندگی چقدر قشنگه!!!

    پاسخ دادنحذف
  2. bazam ke khashen shodi
    matnet qashange vali man in karo pishnahad nemikonam, ha.

    پاسخ دادنحذف
  3. عکس دست خودته؟؟؟ به ماجرا خیلی نزدیکه. نکن این کارا رو ها....

    پاسخ دادنحذف
  4. و زندگی آدم یک شبه زیر رو می شود گویا زلزله آمده.

    پاسخ دادنحذف
  5. manam ye bar khod koshi kardam vali hanooz zendam
    fkre jalebi nist

    پاسخ دادنحذف
  6. و من این روزها خیلی به آن فکر می کنم به زدن رگم شاهرگم....

    پاسخ دادنحذف
  7. من اصلا عصبانی نبودم .

    راستی اگه از این عکسا می خوای بگو کلی برات بفرستم . اینجا بر و بچ همه پایه خود کشی ان :دی

    پاسخ دادنحذف