آدم گاهي هوس فرار كردن ميكند، براي خلاصي از هر چه هست و نيست، براي خلاصي از هر كه هست و نيست، و براي خلاصي از هر حرف زده شده كه سوزاننده تر ازهر آتشي ست ...
من در آن زمان ايستادم و در آستانه ي فراري به نا كجا آباد كه فكرش هم تنم را مي لرزاند ...
نمي توانم اين زندگي سياه روزمرگي شده را تحمل كنم با سنگيني حرف هايش ...
من در اين دنيا حتي نقطه اي نيستم .
پ ن : من دارم مي رم مسافرت قاچاقي با كلي استرس كه عاشقشم، تا يك هفته نيستم، اگه بعد اون خبري ازم نشد بدونيد بلايي سرم اومده و خانوادمو در جريان بذاريد چون اونا هم نمي دونند كجام و چيكار مي كنم ولي اگه به سر برسه چي مي شه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
فرار رو به جلو هم خوبه البته
پاسخ دادنحذفبه سلامتی
پاسخ دادنحذفآپم
نمی دونی الان جقدر دلم می خواست حای تو باشم ، امیدوارم بهت خوش بگذره.
پاسخ دادنحذف{گل}
پاسخ دادنحذفاای شیطون. خوش بگذره
پاسخ دادنحذفخیلی دوست داشتم مثل تو این هیجان رو تجربه کنم اما نمی تونم !!!!!!
پاسخ دادنحذف