۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۴, جمعه

باد ما را خواهد برد

دنبال تيشه ام، مي دانم روزهايي در راه است كه بايد بكوبم به هرچه هست و نيست و هركه هست و نيست، كه بروم ...
دنبال هم زبانم، تا بار اين سنگيني را با او در ميان بگذارم كه به مرز انفجار رسيده
و ندانم ها و نمي دانم ها به اوج ...
يكي به من كمك كند ........... چگونه جمع اش كنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چقدر نفس كشيدن سخت شده !
چشم هايم را مي بندم و باز هم لذت مي برم .
و به شعار هميشگي ام كه زندگي در حال است فكر ميكنم !
پ . ن 1: من جديدا" به شدت با تقدير و سرنوشت مخالف شدم ولي خودم رو بد جوري به سرنوشت سپردم !!!
پ . ن 2: يكي به من بگه اول آشنايي هست بعد عشق يا اول عشق بعد آشنايي؟ اصلا" عشق هست؟

۱۳ نظر:

  1. هيچ كس مثل خودت از وجودت خبر نداره
    مي توني بهترينها را رقم بزني اگه بخواي
    سرنوشت را قسمت و اين چيزها نمي سازه ، تو فقط تو تصميم مي گيري

    عشق هم خواهد آمد اگر دل ببنديم به اهل عشق

    پاسخحذف
  2. توی پی نوشتها چه سوالهای سخت سختی می پرسی.

    پاسخحذف
  3. دنبال هم زبانم
    هم زباني كه مي گريزد از من...
    و من نيز نمي دانم عشق كجاي آشنايي ست...

    پاسخحذف
  4. آهنگ چکاوک از داریوش :

    کـجــای ایـن جــنـگـل شــب
    پنهون می شی خورشیدکم
    پشـت کدوم ســد ســکـوت
    پـر مـی کــشــی چــکـاوکم
    چرا بـه من شک می کنی
    مـن کـه مـنـــم بـرای تــو
    لبـریـزم از عـشــق تــو و
    سـرشــارم از هــوای تــو
    دسـت کدوم غزل بـدم
    نـبــض دل عـاشـقـمـو
    پشت کدوم بهانه باز
    پنهون کنم هق هقـمو
    گـریه نمی کنم نـــرو
    آه نمی کـشـم بشین
    حرف نمی زنـم بمـون
    بغض نمی کنم ببیـن
    سفر نکن خورشیدکم
    ترک نکن منو نرو
    نبودنت مرگه منه
    راهییه این سفر نشو
    نزار که عشق من وتو
    اینجا به اخر برسه
    بری تو و مرگ منم
    رفتن تو سر برسه
    گـریه نمی کنم نـــرو
    آه نمی کـشـم بشین
    حرف نمی زنـم بمـون
    بغض نمی کنم ببیـن
    نـوازشــم کــن و بـبـیــن
    عشق می ریزه از صدام
    صدام کــن و ببـین که باز
    غنچه می دن تـرانه هام
    اگر چه من به چـشـم تو
    کمـم قـدیمی ام گمـم
    آتشـفشـان عـشـقـمـو
    دریـــای پــر تـلاطــمــم
    گـریه نمی کنم نـــرو
    آه نمی کـشـم بشین
    حرف نمی زنـم بمـون
    بغض نمی کنم ببیـن !!!!
    یکم , فقط یکم ....
    صادق

    پاسخحذف
  5. شاید ببرت زیر درخت گیلاس یا شایدم ته دنیا
    خودتو بزن به دیوونگی و رهاشو و شهر

    پاسخحذف
  6. ولي من خودم استفاده نمي كنم چكاوك

    پاسخحذف
  7. you know?به این نتیجه رسیدم که عشق فقط وقتی وجود داره که خودمون تصمیم بگیریم که یکی رو دوست داشته باشیم به شدت ولی این افسانه ای ها و ایناشو نمی تونم باور کنم. اون مدلیش وجود نداره:دی

    پاسخحذف
  8. عشق که بیاد دیگه مال خودت نیستی.

    پاسخحذف
  9. عشق که میاد دیگه مال خودت نیستی این رو خب میدونم.

    پاسخحذف
  10. نمیدونم اول آشناییه بعد عشق یا اول عشق بعد آشنایی.شاید واسه هر آدمی یکیش پیش بیاد.ولی مطمئن هستم که عشق وجود داره.به شرط این که باورش کنیم و واسه این حس ارزش قائل بشیم.
    عشق واقعی یعنی ترس از دست دادن طرفت.که این ترس ممکنه خیلی وقتها که اتفاقات طبیعی هم میوفته به وجود بیاد.
    عشق یعنی همیشه و در همه حال به یادش باشی مثلا"وقتی خوشحال هستی اینکه اون کنارت نیست ناراحتت کنه و وقتی هم که ناراحتی امید رسیدن به اون خوشحالت کنه.
    عشق یعنی اینکه هر روز به امید دیدن معشوق از خواب بیدارشی و وقتی هم که دیدیش انگار دنیا رو بهت دادن.
    وقتی عشق بیاد دیگه به خودت فکر نمیکنی و به عشقت فکر میکنی. با خوشحالیش خوشحالی و با ناراحتیش ناراحت.
    (همون ناشناس)

    پاسخحذف
  11. من که می گم نیست. یا اگه باشه واسه ما نیست

    پاسخحذف